سایناساینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ساینا تمام زندگی و دنیای من و بابایی

7/11/90 روز زجر

  سلام دخترکم. عسلکم، مامانی بعد 3 ماه اومدم وبلاگت رو بنویسم، اما با یه خاطره غم انگیز ، ولی خوب اینم یه خاطره است دیگه گلم جمعه ساعت 3 صبح با استفراق تو از خواب پریدم، بدنت خیلییییییی داغ بود، زودی تب سنج رو آوردم، تبت 38.5 بود. فوری بهت قطره استامینیوفن دادم. فکر کردم داری دندون در می یاری. منتظر شدم تبت پائین بیاد. دیدم نیم ساعت گذشت و انگار نه انگار که قطره خوردی. پا شویت کردم و تبت اومد رو 37.8 که خوابت برد . ساعت 5 باز استفراق با تب بالا. پا شویت کردم . تا ساعت 6 منتظر موندم که تبت پائین بیاد دیدم انگار نه انگار داری پا شویه می شی. و لرز گرفتی . خدایاااااااااااااااا مثب بید به خودت می لرزیدی. بابای هم نبود، و من د...
15 بهمن 1390
1